قصص (قصه)

از قرآن پدیا

ریشه «قصص» (QṢṢ)؛ قصه، ماجرا. این ریشه در این معنا 23 بار در قرآن کریم آمده است.

معنای لغوی

قصص: (بفتح ق، ص) سر گذشت و تعقيب و نقل قصّه. مصدر و اسم هر دو آمده است. طبرسى ذيل آيه 62 بقره فرموده: قصص بمعنى قصّه و سر گذشت است و در ذيل آيه 111 يوسف فرموده: قصص خبرى است كه بعضى پشت سر بعضى باشد از اخبار گذشتگان. على هذا قَصص مفرد است‏.

اصل قصّ و قصص بمعنى پى جوئى است «قَصَ‏ اثَرَهُ‏ قَصّاً وَ قَصَصاً: تَتَبَّعَهُ شَيْئاً بَعْدَ شَىْ‏ءٍ»، سر گذشت را از آن قصص و قصّه گويند كه گوينده آنرا تعقيب ميكند و در دنبال آنست. فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَ‏ عَلَيْهِ‏ الْقَصَصَ‏ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‏ قصص: 25. چون موسى پيش شعيب آمد و سرگذشت خويش را حكايت كرد گفت نترس از قوم ستمكار نجات يافتى (قاموس قرآن، ج6، ص11).

ساخت‌های صرفی در قرآن

قَصَّ (فعل مجرد): 18 بار

قَصَص (اسم): 5 بار

ریشه‌شناسی

زبان لفظ لفظ با آوانویسی عربی معنای انگلیسی معنای فارسی توضیح منبع
قرآن قَصَّ قَصَّ قَصَّ قصص: سر گذشت و تعقيب و نقل قصّه قاموس قرآن، ج‏6، ص: 11
آفروآسیایی *ḳac̣-/*ḳuc̣- قص cut بریدن
آفروآسیایی *ḳayac̣- قیص end, finish پایان، تمام کردن
آفروآسیایی *ḳ(ʷ)as- قس bone استخوان
سامی *ḳuṣ- قص 'cut' بریدن
سامی *ḳVyVṣ- قیص 'end, finish' (n.) 1, '(road) to end, finish', 'end, end of a road' 3 "پایان، تمام"  1، "(جاده) به سمت پایان"، "پایان یک جاده" 3
سامی *ḳ(ʷ)ayṣ-, *ḳ(ʷ)aṣṣ- {} *ḳ(ʷ)ayc̣- or *ḳ(ʷ)ac̣y- قیص joint, point of connection between bones مفصل، نقطه اتصال بین استخوان ها
اکدی qaṣāṣu قَصَصُ
اگاریتی qṣ قص
اگاریتی ḳṣ 1 قص 'end, edge (of a garment)' انتهای، لبه (لباس)
عبری qṣṣ, qṣy/w قصص\ قصی/و
عبری ḳēṣ 1 قِص 'end (of a person); border; end (as such)' پایان (یک شخص)؛ مرز؛ پایان (به این ترتیب)' [KB 1118]
آرامی qṣṣ قصص
سریانی ḳeṣṣā, ḳeʔṣā 1 قِصصَ\ قِءصَ 'end, end, fate, death' "پایان، انتها، سرنوشت، مرگ"
گعز ḳʷǝyṣ, ḳʷǝṣ قیص\ قص 'leg, shin, shinbone, thigh' "پا، ساق پا، استخوان ساق، ران" [LGz 457]
جبالی ḳéṣi (ḳṣw) 2 قِصِ (قصو)  JJ 152
سقطری qeṣ قِص
سقطری máḳṣa 3 مَقصَ
سقطری míḳṣeh مِقصِه 'articulation, falangue' مفصل، بند انگشت [LS 381].
عربی qṣṣ قصص
عربی ḳaṣāṣ-, ḳuṣāṣ-, ḳiṣāṣ- قَصَص-\ قُصَص-\ قِصَص- 'endroit du derrière de la tête où les cheveux finissent; endroit de la poitrine où les côtes se rencontrent'  'poitrine, os de la poitrine' در پشت سر جایی که مو به پایان می رسد؛ روی سینه جایی که دنده ها به هم می رسند "سینه، استخوان سینه" [BK 2 746], ḳaṣīṣ-


نیز رجوع کنید: قصص (دنبال کردن)

منابع

قصص (واژگان)

منابع ریشه شناسی 2