انتظار (مترادف)
مترادفات قرآنی انتظار
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «انتظر»، «ارتقب»، «تربص».
مترادفات «انتظار» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
انتظر | ریشه نظر | مشتقات نظر | وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُوا۟ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
|
ارتقب | ریشه رقب | مشتقات رقب | وَيَٰقَوْمِ ٱعْمَلُوا۟ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنِّى عَٰمِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَٰذِبٌ وَٱرْتَقِبُوٓا۟ إِنِّى مَعَكُمْ رَقِيبٌ
|
تربص | ریشه ربص | ریشه ربص | قُلْ تَرَبَّصُوا۟ فَإِنِّى مَعَكُم مِّنَ ٱلْمُتَرَبِّصِينَ
|
معانی مترادفات قرآنی انتظار
«انتظر»
نَظَر- بر گرداندن و توجه دادن چشم ظاهر و چشم باطن براى ديدن و ادراك چيزيست. كه مقصود از اين عمل تأمل و تحقيق در باره آن است. و نيز مقصود از ديدن و تأمل بدست آوردن معرفت و شناختى است كه بعد از تحقيق حاصل ميشود و آنرا- روية- يعنى انديشه و تدبر گويند.
- نَظَرْتَ فلم تَنْظُرْ- يعنى نگاه كردى امّا انديشه و تأمل نكردهاى در آيه گفت:
قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِي السَّماواتِ- يونس/ 101 يعنى تأمل و انديشه كنيد كه در آسمانها چيست؟
در نزد- عامه- يعنى (برادران اهل تسنن) به كار بردن واژه- نَظَر- بيشتر در- بصر- يا ديدن با چشم سر است.
ولى- نَظَر- بمعنى بصيرت يا ديدن با چشم عقل در نزد خاصه (شيعيان) بكار بردنش بيشتر است. در آيه گفت:وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ- القيامة/ 23 كه اگر بگوئى- نَظَرْتُ إلى كذا- يعنى چشمت را بسوى او دوختهاى چه به بينى و چه نديده باشى، اما- نَظَرْتُ فيه- يعنى او را ديدم و انديشيدم.
گفت: أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ- الغاشيه/ 17 آيا به خلقت شتران نمىنگرند و نمىانديشند كه چگونه آفريده شده؟
نَظَرْتُ فى كذا- در آن انديشيدم مثل آيه:
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ- الصافات/ 88 و أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ- الاعراف/ 185 اين آيه تشويقى است بر تأمل و انديشيدن در حكمت خداوند در باره آفرينش اوست.
اما نظر خداوند به بندگانش همان احسان و افاضه نعمتهايش بر آنهاست چنانكه در باره گروهى كه عهد خداى و سوگندهاى خود را به متاع كم بهاى دنيا ميفروشند مشمول رحمت خداوند در قيامت نخواهند بود.
وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ- آل عمران/ 77 از اين جهت است كه ميفرمايد:
كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ- المطففين/ 15 نَظَر بمعنى انتظار هم هست ميگويند- نَظَرْتُهُ انْتَظَرْتُهُ و أَنْظَرْتُهُ- يعنى آنرا به تأخير انداختم، در آيه گفت:
وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ- هود/ 122 و فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ- يونس/ 102 و قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ- الاعراف/ 71 و انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ- الحديد/ 13 و وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ- الحجر/ 8.
و قالَ أَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ- الاعراف/ 14 و قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ- الاعراف/ 15 و فَكِيدُونِي جَمِيعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ- هود/ 55 و گفت لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ- السجده/ 29 و فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ- الدخان/ 29 در باره فرعون و پيروان كفر پيشه و مشرك اوست كه بعد از غرق شدن در نيل ميگويد اينان چه بسيار باغ و بستانها و چشمههاى آب و كشت و زرعها و كاخهاى با شكوه را رها كردند و از آن ناز و نعمتها كه آنها را فرا گرفته بود دور شوند و بر مرگشان چشم زمين و آسمان هم نگريست و بر هلاكتشان مهلت نيافتند).
مهلت نيافتن بر هلاكت كه در آيه آمده است اشاره و هشداريست بر اينكه در آيه ديگر ميفرمايد:
فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ- الاعراف/ 34 (زمانى كه اجلشان برسد لحظهاى و ساعتى هم پس و پيش ندارد) و آيه: إِلى طَعامٍ غَيْرَ ناظِرِينَ إِناهُ- الاحزاب/ 53
و فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ- النمل/ 35 و هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ- البقره/ 210 (آيا منتظرند كه خداوند در سايه ابرها و فرشتگان ظاهر شود).
و هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ- الزخرف/ 66 و ما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً- الصاد/ 15 (دو آيه اخير انتظار رسيدن رستاخيز و آستانه قيامت است كه با بانگى فراگير آغاز ميشود و بىخبران از خدا و قيامت در حال جهل و ناآگاهى هستند) امّا در آيه:
رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ- الاعراف/ 143 در باره درخواست حضرت موسى عليه السّلام است كه ميگويد پروردگارم خود را به من بنمايان تا ترا به بينم، شرح و بحث در حقايق اين آيه فرصتى ديگر در كتابى ديگر ميخواهد.
واژه- نَظَر- در معنى تحير و شگفت زدگى در كارها بكار ميرود مثل:
فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ- البقره/ 55 و وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ- الاعراف/ 198 و وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِي - الشورى/ 45 و وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ- يونس/ 43 و أَ فَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ- يونس/ 43 در تمام پنج آيه اخير واژه- نظر- سرگشتگى و تحيرى است كه دلالت بر اندك بىنيازى دارد. (1- به صاعقه و حوادث بىتوجه 2- به پيامبر مينگرند اما با تحير و كم توجهى، 3- به دوزخ از گوشه چشم، 4- و باز به پيامبر با شگفتى، 5- و به هدايت بدون درك و تأمل).
و وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ- البقره/ 5 گفتهاند بمعنى- مشاهدون و تعتبرون- است يعنى ميديديد توجه ميكرديد شاعر ميگويد:نَظَرَ الدهرُ اليهم فابتهل
- آگاهى بر اينست كه روزگار هلاكشان كرد.
حيٌ نَظَرٌ- قبيله و مردمى كه همسايه و مجاور يكديگرند و يكديگر را مىبينند، مثل سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كه فرموده است
«لا يتراءى ناراهما».
آتشهايشان نزديك بهم نيست نَظِير يعنى همانند كه اصلش مُنَاظِر است گوئى كه آن دو بقدرى شبيه هم هستند كه بهم مينگرند و همسان و هم آوردند.
بِهِ نَظْرَةٌ- به او چشم زخم رسيده كه اشاره به سخن شاعريست كه ميگويد و قالوا به من أعين الجن نَظْرَةٌ
- گفتند از پريان چشم زخم باو رسيد.
مُنَاظَرَة- گفتگوى رو در روى و نبرد نظرى با سخن و خطابه است و نيز بيان آنچه را كه به بصيرت درك ميشود
نَظَرٌ- همان بحث و بررسى است كه فراگيرتر و اعم از قياس است هر قياس و مقايسهاى نَظَر است اما هر نَظَر قياس نيست.
«ارتقب»
الرّقبة: اسم عضو معروف بدن (گردن) سپس به تمام تن تعبير شده است و در عُرِف سخن آن را براى بردگان بكار بردهاند چنانكه از واژههاى رأس و ظهر (سر و پشت) هم به مركوب- تعبير كردهاند و مىگويند:
فلان يربط كذا راسا و كذا ظهرا (او آن تعداد- رأس و ظهر (ستوران را) نگه مىدارد و در جايگاهشان مىبندد كنايه از اغنام و حلال گوشتها و مركبهاى سوارى است).
خداى تعالى گويد: (وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ- 96/ نساء) و (وَ فِي الرِّقاب177/ بقره). يعنى بندهاى كه مىخواهد بهاى خود را بپردازد تا آزاد شود اينان از كسانى هستند كه بايستى مقدارى از زكات در راه آزاديشان صرف و هزينه شود.
رَقَبْتُه: به گردنش زدم.
رَقَبْتُه: حفظش كردم.
رَقِيب: نگهبان، و اين معنى يا به خاطر مراعات كردن و حفظ نمودن شخص مورد نگهدارى است و يا به خاطر اين است كه- رقيب- براى مراقبت گردن مىكشد و سرش را بالا نگه مىدارد.
خداى تعالى گويد: (وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ- 93/ هود).
(سخن حضرت شعيب به قوم نافرمان خويش است كه به آنها مىگويد از سرنوشت قوم عاد و ثمود و هود عبرت گيريد آنها باز لجاجت مىكنند، سپس شعيب مىگويد: بنابراين منتظر عذاب و فرجام كارتان باشيد من هم با شما منتظر مىمانم).
در آيات: (إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ- 18/ ق) و (لا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً- 10/ توبه) (در باره مؤمنين پيمان خويش رعايت نمىكنند) مرقب: پاسگاه و مكان مرتفعى كه نگهبان بر آن اشراف دارد، و همچنين- امين و مسئول كسانى كه با قرعه و شرط تيراندازى مىكنند و سرپرست كسانى كه با تيراندازى شرطى قمار مىبازند و مىخورند و مىنوشند و نيز رقيب- سومين تيرى است كه پرتاب مىكنند.
تَرَقَّبَ: با احتياط نگهبانى و دور انديشى كرد مثل آيه: (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ- 21/ قصص).
رَقُوب: زنى كه به خاطر داشتن فرزندان زياد منتظر مردن نوزادان خويش است و نيز- شترى كه به انتظار سيراب شدن شتر ديگر مىايستد تا نوبتش برسد.أَرْقَبْتُ فلانا هذه الدّارَ: اين است كه خانهاى به كسى ببخشى كه تا پايان عمرش و مرگش از آن خانه استفاده كند گويى كه آن خانه مرگش را انتظار مىكشد و اين چنين بخشش را- رقبى و عمرى- گويند.[۱]
«تربص»
التَّرَبُّص: درنگ كردن و انتظار داشتن با مال و متاع كه به قصد گرانى يا ارزانى آن متاع باشد، يا كارى كه از بين رفتن و يا رسيدن به آن مورد انتظار باشد.
مىگويند- تَرَبَّصْتُ لكذا- چشم براهش بودم.
و لِي رُبْصَةٌ بكذا و تربُّص: انتظارى دارم و بايستى درنگ كنم.
خداى تعالى گويد: (وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ- 228/ بقره) و (قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ- 31/ طور).
و آيه: (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ- 52/ توبه).
يعنى: (بگو غير از اين است كه يكى از دو فرجام نيك را براى ما انتظار داريد ما هم منتظر عواقب كارتان هستيم).[۲]