افسوس (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی افسوس

«افسوس»؛حسرت. دريغ. كلمه‌اى است كه در وقت حسرت گويند.[۱] مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «ویل»، «لیت»، «اسفی»، «آسی».

مترادفات «افسوس» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
ویل ریشه ویل مشتقات ویل
قَالُوا۟ يَٰوَيْلَنَا مَنۢ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَٰذَا مَا وَعَدَ ٱلرَّحْمَٰنُ وَصَدَقَ ٱلْمُرْسَلُونَ
لیت ریشه لیت مشتقات لیت
إِنَّآ أَنذَرْنَٰكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنظُرُ ٱلْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ ٱلْكَافِرُ يَٰلَيْتَنِى كُنتُ تُرَٰبًۢا
اسفی ریشه اسف مشتقات اسف
وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَٰٓأَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَٱبْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ ٱلْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ
آسی ریشه أسی مشتقات أسی
لِّكَيْلَا تَأْسَوْا۟ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا۟ بِمَآ ءَاتَىٰكُمْ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ

معانی مترادفات قرآنی افسوس

«ویل»

أصمعى ميگويد- وَيْل‏- امر زشت و كلمه ناپسنديست كه در حسرت و افسوس بكار ميرود.

وَيْس- براى كوچك شمردن است. وَيْح- براى ترحم و بكار بردن عاطفه.

كسى كه ميگويد- وَيْل‏ جائيست در دوزخ نميداند كه وضع لغت براى همان معنى است، و كسى كه ميگويد خداى تعالى چنين معنى را اراده كرده و آن مجرم استحقاق جائى در آتش دارد، اين را آيات زير ثابت ميكند:

فَوَيْلٌ‏ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ‏- البقره/ 79 و وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ‏- البقره/ 79 و وَ وَيْلٌ لِلْكافِرِينَ‏- ابراهيم/ 2 و وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ‏- الجاثيه/ 7 و فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا- الصاد/ 27 و فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا- الزخرف/ 65 و وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ‏- المطففين/ 1 و وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ- الهمزة/ 1 و يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا- يس/ 52 و يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ‏- الانبياء/ 14 و يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغِينَ‏- القلم/ 31.[۲]

«لیت»

اين واژه بصورت فعل- لَاتَ‏ يَلِيتُ‏- با حرف- عن- بمعنى رو گرداندن و نقص و كاستى حقيقى است. در آيه گفت: لا يَلِتْكُمْ‏ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً- الحجرات/ 14).

يعنى اگر مطيع خدا و رسول او باشيد چيزى از اعمالتان نكاهد،- لات و الات- در معنى كمى و نقصان است و اصلش از- رد الليت- است يعنى يك سوى گردن نه تمام گردن. و نيز- لَيْتَ‏- بمعنى آرزو و انتظار است در آيه گفت: لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا- الفرقان/ 28). و وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً- النبأ/ 40). و يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا- الفرقان/ 27).

اين آيات سخن آرزومندانه دوزخيان است كه با ديدن سرنوشت و عذاب اظهار پشيمانى و پريشانى نموده و آرزو ميكنند- اى كاش فلانى را دوست خود نميگرفتم كه گمراهى كند- اى كاش خاك ميبودم و مبعوث نميشدم و- اى كاش راه پيامبر را ميپيمودم و با او ميبودم.

شاعر هم ميگويد:و ليله ذات دجى سريت‏/و لم يلتنى عن هواها ليت يعنى- اين مسافرت از آرزوى من كه ميگفتم- ليته- چيزى كم نكرد- وليت در اين شعر بگونه اسم و معرب آمده مثل شاعرى ديگر كه ميگويد:ان ليتا و ان لوّاعناه‏(آرزو اعراض او را به زحمت انداخت‏)

در شعر اول هم- ليت- مصدرى است كه بجاى اسم فاعل آمده هيچ مانعى مرا از عشقم دور نكرد و برنگردانيد.[۳]

«اسفی»

أَسَف‏ يعنى حزن و غضب با هم، و هر كدام از اين معانى گاهى به جاى هم بكار مى‏روند. حقيقت معنى اسف به جوش آمدن يا تغيير حرارت و حركت خون در قلب است براى انتقام گرفتن در حالت خشم، اگر اين حالت در باره زير دست باشد گرمى خون در همه بدن منتشر مى‏شود و به صورت خشم و غضب ظاهر مى‏گردد، و اگر اين الت در باره بالا دست و قوى‏تر از خود باشد خون منقبض مى‏شود و در چهره رنگ پريده به صورت حزن و اندوه جلوه مى‏كند، لذا از ابن عبّاس رضى اللّه عنه- در باره حزن و غضب پرسيدند پاسخ داد مبدأشان هر دو يكى است امّا الفاظشان مختلف، پس كسيكه با قوى‏تر از خود ستيزه مى‏كند حزن و جزع بر او ظاهر مى‏شود و چون با ضعيفتر از خود منازعه نمايد غيظ و خشمش بر او نمايان مى‏شوند، از اين روى شاعرى گفته است:فحزن كلّ أخى حزن أخو الغضب‏(اندوه هر برادر در برابر برادر خشمگين ديگرى است).

و آيه (فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ‏- 55/ زخرف) يعنى خشمگينمان كنند ابو عبد اللّه الرّضا (ع) گفته است‏ (انّ اللّه لا يَأْسَفُ‏ كأسفنا و لكن له أولياء يأسفون و يرضون فجعل رضاهم رضاه و غضبهم غضبه). و سپس فرمود «من اهان لى وليّا فقد بارزنى بالمحاربة. و قال تعالى (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‏- 80/ نساء». (حضرت رضا (ع) فرموده خداوند مانند انسانها محزون و خشمگين نمى‏شود امّا اوليائى دارد كه خشنودى آنها را خشنودى خود و غضب اينان را غضب و حزن خود قرار داده است از همين جهت كه خداى تعالى فرموده است كسيكه ولىّ مرا اهانت كند با من ستيزه و محاربه كرده است، چنانكه در قرآن فرموده كسيكه پيامبر را اطاعت كند همانا خداى را پيروى و اطاعت كرده است) و آيه (غَضْبانَ‏ أَسِفاً- 150/ اعراف) أسف همان غضب آلود شدن است، اين كلمه به صورت استعاره در باره خدمت گزارى كه مسخّر و اسير كسى است بكار رفته است چنانكه گوئى، ناميده شدن او باين كلمه (آسف) از اسير شدن و تسخير شدن او كه باعث عصبانيّت و ناخشنودى اوست حكايت مى‏كند.[۴]

«آسی»

حزن. اندوه‏ «فَلا تَأْسَ‏ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ» مائده: 68 بر قوم كافر غصه مخور. راغب گويد:

حقيقت آن تعقيب چيز فوت شده است بحزن و اندوه‏ «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ» حديد: 23 تا بر آنچه از شما فوت شده غصه نخوريد «فَكَيْفَ‏ آسى‏ عَلى‏ قَوْمٍ كافِرِينَ»:

اعراف 93 چگونه بر قوم كافر اندوهگين شوم. در لغت آمده: «أَسَى عَلَيْهِ: حَزِنَ».[۵]

ارجاعات

  1. لغت نامه دهخدا, ص198
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 497-496
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 169-168
  4. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 173-172
  5. قاموس قرآن، ج‏1، ص: 87