آسیب زدن (مترادف)
مترادفات قرآنی آسیب زدن
«آسیب زدن» آسيب رسانيدن. صدمه و ضرب زدن[۱]. مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «تَخَبَطَ»، «اعتری».
مترادفات «آسیب زدن» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
تَخَبَطَ | ریشه خبط | مشتقات خبط | ٱلَّذِينَ يَأْكُلُونَ ٱلرِّبَوٰا۟ لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِى يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيْطَٰنُ مِنَ ٱلْمَسِّ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوٓا۟ إِنَّمَا ٱلْبَيْعُ مِثْلُ ٱلرِّبَوٰا۟ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلْبَيْعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰا۟ فَمَن جَآءَهُۥ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُو۟لَٰٓئِكَ أَصْحَٰبُ ٱلنَّارِ هُمْ فِيهَا خَٰلِدُونَ
|
اعتری | ریشه عرو | مشتقات عرو | إِن نَّقُولُ إِلَّا ٱعْتَرَىٰكَ بَعْضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٍ قَالَ إِنِّىٓ أُشْهِدُ ٱللَّهَ وَٱشْهَدُوٓا۟ أَنِّى بَرِىٓءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ
|
معانی مترادفات قرآنی آسیب زدن
«تخبط»
الخَبْط، بيراهه رفتن در شب و زدن بىرويه، مثل دست و پا زدن شتر بر زمين و شاخ و برگ زدن درخت با عصا و چوبدستى.
مَخْبُوط و خَبْط- در معنى يكى است يعنى، زده شده مثل مضروب و ضرب.
سلطان خَبُوط- بطور استعاره براى ظلم و ستم زمامدار و صاحب قدرت بكار مىرود.
اخْتِبَاط- يعنى بخشش و نيكى خواستن با إبرام و سختى، مثل مطالبه كردن چيزى با جور و ستم كه تشبيهى است از چوبدستى و عصا زدن بدرخت براى ريختن برگ.
خداى تعالى گويد: (يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِ- 275/ بقره).
(آيه در باره برخاستن از گور ربا خواران است كه مىگويد كسانى كه ربا مىخورند از گور خويش بر نمىخيزند مگر مانند برخاستن ديوانهاى كه شيطان با دست و پاى خويش او را زده است كه تشبيهى است به ديوانگى و خبط دماغ، براى اينكه مىگفتند داد و ستد هم مانند رباست). و صحيح است كه آيه فوق تشبيهى از چوب زدن بدرخت يا نيكى خواستن و طلب بخشش و احسان باشد.
از پيامبر (ص) روايت شده كه فرمود: «اللّهمّ إنّى أعوذ بك أن يَتَخَبَّطَنِي الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ»[۲]
«اعتری»
عَرْو: (بر وزن فلس) رسيدن. در اقرب الموارد آمده: «عَرَا فُلَاناً أَمْرٌ:
أَصَابَهُ- اعْتَرَى فُلَاناً أَمْرٌ: أَصَابَهُ» «إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَراكَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ» هود: 54. اين آيه جواب قوم هود است كه بآنحضرت گفتند: جز اين نگوئيم كه بعضى از خدايان ما بتو آسيبى رسانده است. اين فعل يكبار بيشتر در قرآن مجيد نيامده است.
اصل آن چنانكه در «عروه» خواهد آمد بمعنى تعلق است در نهج البلاغه خطبه اول درباره شيطان آمده:
«اعْتَرَتْهُ الْحَمِيَّةُ».
حميت باو متعلق شد و رسيد.
عُرْوَة: دستگيره. دستاويز. عروه آفتابه و دلو معلوم است اصل آن چنانكه در مجمع تصريح شده بمعنى تعلّق است. در اقرب الموارد گفته:
«العروة مِنَ الدَّلْوِ وَ الْكُوزِ: الْمَقْبِضُ أَيْ أُذُنُهُمَا و كل ما يؤخذ باليد من حلقة فَهُوَ عُرْوَةٌ».
«فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» بقره:
256. «وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» لقمان: 22.
در اين دو آيه ايمان بخدا و توجّه بخدا توأم با نيكوكارى، چنگ زدن بدستگيره محكم ناميده شده در آيه اول قيد «لَا انْفِصامَ لَها» نيز ذكر شده.
حقّا كه ايمان بخدا و توجه بخدا با نيكوكارى، دستگيره محكمى است كه قطع شدن ندارد، اين كلمه فقط دو بار در قرآن مجيد آمده است، جمع عُروَه عُرَى است.[۳]