چادر (مترادف)

از قرآن پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۰۲ توسط Shojaei (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مترادفات قرآنی ورق

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «خُمُر»، «جلابیب».

مترادفات «ورق» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
خُمُر ریشه خمر مشتقات خمر
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَٰتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَٰرِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئِهِنَّ أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآئِهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَٰنِهِنَّ أَوْ بَنِىٓ إِخْوَٰنِهِنَّ أَوْ بَنِىٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوْ نِسَآئِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيْرِ أُو۟لِى ٱلْإِرْبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفْلِ ٱلَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا۟ عَلَىٰ عَوْرَٰتِ ٱلنِّسَآءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوٓا۟ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
جلابیب ریشه جلب مشتقات جلب
يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِىُّ قُل لِّأَزْوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰٓ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا

معانی مترادفات قرآنی ورق

«خُمُر»

اصل پوشاندن چيزى است، و به هر چيزى كه با آن و بوسيله آن پوشانده مى‏شود- خِمَار- گويند، ولى‏ خِمَار در سخنان معمولى اسمى است براى روپوشى كه زنان سر خود را با آن مى‏پوشانند جمع آن‏ خُمُر- است. خداى تعالى گويد: وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَ‏- 31/ نور).

يعنى: (روپوش خويش بايستى بر طرفين شانه‏ها و گريبان خويش قرار دهند).

اخْتَمَرَتِ‏ المرأة و تَخَمَّرَتْ‏- آن زن سر خويش مستور داشت و پوشاند.

روايت شده است كه:«خَمِّرُوا آنيتكم».يعنى: (سر ظروف خوراكتان را بپوشانيد كه دستورى است بهداشتى و سودمند).

أَخْمَرْتُ‏ العجين- خمير در آن گذاشتم تا تخمير شود.

خَمِيرَة- چيزى است كه قبلا تخمير شده است.

دخل في‏ خِمَارِ النّاس- در ازدحام و جمع مردم داخل شد.

ناميدن- خَمْر- به نوشيدنى كه سكرآور است براى اينستكه در مركز و جايگاه خرد انسان پنهان مى‏شود و نظر بعضى از مردم اين است كه هر مست كننده‏اى- خَمْر- است و بعضى هم نظرشان اين است كه- خَمْر اسمى است براى چيزى كه از انگور و خرما تهيّه مى‏كنند و سكر آور است و اين نظر بنابر روايتى از پيامبر (ص) است كه فرمودند:

«الْخَمْرُ من هاتين الشّجرتين النّخلة و العنبة».

يعنى: (مايع سكر آورى كه از عصاره خرما و انگور گرفته مى‏شود).

و عده‏اى ديگر آن را اسمى براى خمر ناپخته مى‏دانند و سپس مقدار پخته شده‏اى كه نام خمر بر آن نيست گوناگون است.

خُمَار- بيمارى و دردى كه از استعمال خمر بانسان عارض مى‏شود كه نام- خُمَار- هم براى آنگونه بيماريها بر وزن اسامى ساير امراض است.- مثل- زكام و سعال (زكام و سرفه).

خُمْرَةُ الطّيب- نوعى خمر.

خَامَرَهُ‏ و خَمَرَهُ‏- چيزى است كه با آن آميخته شده و ممزوج است و به طور استعاره در اصطلاح مى‏گويند: خامرى أمّ عامر[۱]

«جلابیب»

اصل‏ جَلْب‏، راندن چيزى است، مى‏گويند: جَلَبْتُ‏ جَلْباً- شاعر گويد:«و قد يجلب الشّي‏ء البعيد الجواب» (آبگير و استخر، هر چيز دورى را بخود مى‏كشاند).

أَجْلَبْتُ‏ عليه- با قهر بانگ بر او زدم، خداى عزّ و جلّ گويد: وَ أَجْلِبْ‏ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ‏- 64/ اسراء) (يعنى با سواران و پيادگانت بانگشان زن).

جَلَب‏- كارى است كه نهى شده در حديث نبوى است كه «لا جلب» كه گفته‏اند نهى نمودن از كار كسى است كه براى گرفتن- زكات گوسفندان را از چراگاهشان مى‏آورد تا آنها را شماره كند و زكات بگيرد كه پيامبر (ص) از اين عمل نهى فرموده است و نيز گفته‏اند:

جَلَب‏- اين است كه در مسابقات شرطى اسب دوانى‏ نفرى كه جلوتر از همه‏ بود و يكى ديگر از آنها مى‏آيد و مى‏خواهد اسب خود را با بانگ و فرياد و شلّاق جلو بيندازد تا برنده شود پيامبر (ص) در آن حديث از اين عمل نهى فرموده.

جُلْبَة- پوست تازه‏اى كه بعد از بهبودى زخم، روى آن در مى‏آيد و زخم را مى‏راند و دور مى‏كند.

جُلْب‏- ابر رقيقى كه به پوست سپيد و نازك روى زخم تشبيه شده است.

جَلابِيب‏- پيراهنها و روپوشهاى سر و چهره يا مقنعه مفردش‏ جِلْبَاب‏ است[۲]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 639-638
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 404-403