بریان (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

از قرآن پدیا
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی بریان== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «شوی»، «حنذ». ==مترادفات «بریان» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |شوی |ریشه شوی |مشتقات شوی | |- |حنذ |[...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۳: خط ۱۳:
|[[شوی (ریشه)|ریشه شوی]]
|[[شوی (ریشه)|ریشه شوی]]
|[[شوی (واژگان)|مشتقات شوی]]
|[[شوی (واژگان)|مشتقات شوی]]
|
|{{AFRAME|Surah=18|Ayah=29}}
|-
|-
|حنذ
|حنذ
|[[حنذ (ریشه)|ریشه حنذ]]
|[[حنذ (ریشه)|ریشه حنذ]]
|[[حنذ (واژگان)|مشتقات حنذ]]
|[[حنذ (واژگان)|مشتقات حنذ]]
|
|{{AFRAME|Surah=11|Ayah=69}}
|}
|}



نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۱۸

مترادفات قرآنی بریان

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «شوی»، «حنذ».

مترادفات «بریان» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
شوی ریشه شوی مشتقات شوی
وَقُلِ ٱلْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَآءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَآءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّآ أَعْتَدْنَا لِلظَّٰلِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا۟ يُغَاثُوا۟ بِمَآءٍ كَٱلْمُهْلِ يَشْوِى ٱلْوُجُوهَ بِئْسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتْ مُرْتَفَقًا
حنذ ریشه حنذ مشتقات حنذ
وَلَقَدْ جَآءَتْ رُسُلُنَآ إِبْرَٰهِيمَ بِٱلْبُشْرَىٰ قَالُوا۟ سَلَٰمًا قَالَ سَلَٰمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ

معانی مترادفات قرآنی بریان

«شوی»

شَوَيْتُ‏ اللّحم و اشْتَوَيْتُهُ‏: گوشت را پختم و سرخ كردم‏ (يَشْوِي‏ الْوُجُوهَ‏- 29/ كهف).

يعنى آتش دوزخ رويها را سرخ مى‏كند.

شاعر گويد:فَاشْتَوَى‏ ليلة ريح و اجتمل. يعنى: (در شب خوش بادى، گوشت و پيه را گداخت).

ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 365

و- الشَّوَى‏: اطراف هر چيزى است مثل دست و پاى آدمى.

رماه‏ فَأَشْوَاهُ‏: به دست و پايش تير زد.

آيه: (نَزَّاعَةً لِلشَّوى‏- 16/ معارج) (عذابى است كه بركننده پوست است) شَوَى‏:

كارى كه سخت و گرانبار نباشد، زيرا- شَوَى‏- عضوى از بدن است كه اگر مجروح يا بيمار شد و يا چيزى به آن اصابت كرد مرگ آور نيست.

الشّاة: يعنى گوسفند، كه گفته‏اند اصلش- شايهة- است به دلالت سخنشان در جمع و تصغير اين كلمه كه- شياه و شويهة است.[۱]

«حنذ»

خداى تعالى گويد: (أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ‏ حَنِيذٍ- 69/ هود) يعنى گوساله‏اى كه ميان دو سنگ داغ، سرخ و كباب شده (مربوط به پذيرايى ابراهيم (ع) از ميهمانان پروردگار خويش است كه پس از اداى سلام مى‏گويد- (فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ 69/ هود).

گوشت گوساله‏اى را براى اينكه لزجى و ليزيش برود بر سنگ داغ بريان مى‏كنند و مى‏نهند و لذا مى‏گويند:

حَنَذْتُ‏ الفرس- كه دو سه گشت و دور، اسب را مى‏گردانى سپس بر پشتش نمد زين مى‏نهى و در آفتابش مى‏بندى تا عرق كند و آن اسب را مَحْنُوذ و حَنِيذ گويند.

حَنَذَتْنَا الشّمس- خورشيد ما را خيس عرق كرد و چون- حنذ- به معنى بيرون آمدن تدريجى آب از بدن است لذا مى‏گويند:

أَحْنِذْ- يعنى كم كم و قطره قطره به آن نوشابه اضافه كن، مثل قطره قطره خارج شدن عرق از بدن.

حَنِيذ اسبى است كه عرق كرده.[۲][۲]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 365-364
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 551