گرسنگی (مترادف): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی گرسنگی== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «جوع»، «مسغبة»، «مخمصة»، «خصاصة». ==مترادفات «گرسنگی» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |جوع |ریشه جوع |جوع (واژگ...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
=== «جوع» === | === «جوع» === | ||
الجُوع، احساس و دردى كه از خالى بودن معده از طعام و يا از گرسنگى به حيوان (ذى حيات و جاندار مىرسد). | |||
مَجَاعَة- زمان قحطى. | |||
رجل جَائِع و جَوْعَان- مردى كه زياد گرسنه است. | |||
(از اين واژه در 5 آيه قرآن اشاره شده است: كه يكى از آنها آيه 155/ بقره است كه در باره انسانهاى خود ساخته و وارسته و از آزمايش و مشكلات بيرون آمده مىفرمايد: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ- كه در اين آيه بانسهاى طراز نوين و پايدارى كه براى هدف خدائى، و اللّه در برابر تمام مشكلات پايدارند مژده داده شده).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص: 436-435</ref> | |||
=== «مسغبة» === | === «مسغبة» === | ||
خداى تعالى گويد: (أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَة14/ بلد) كه از- سغب- يعنى گرسنگى با درد و رنج و يا گرسنگى با عطش و تشنگى و رنج گرفته شده. | |||
سَغِبَ سَغَباً و سُغُوباً: كه اسمش.- سَاغِب و سَغْبَان- است، مثل عطشان (سغبان يعنى گرسنه و عطشان يعنى تشنه).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 223-222</ref> | |||
=== «مخمصة» === | === «مخمصة» === | ||
خداى تعالى گويد: فِي مَخْمَصَةٍ- 3/ مائده) يعنى در گرسنگى كه باعث كوچك شدن و ضعيف شدن شكمشان مىشود. | |||
رجل خَامِص- مردى لاغر اندام. | |||
أَخْمَصُ القدم- گودى كف پا براى اينكه پوستش ضعيف و نازك است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص: 640</ref> | |||
=== «خصاصة» === | === «خصاصة» === | ||
التَّخْصِيص و الاخْتِصَاص و الخُصُوصِيَّة و التَّخَصُّص يعنى اختصاص يافتن و مربوط شدن جزئى از چيزى بآنچه كه در كلّى با آن چيز همسان نيست و مشاركت ندارد (مثل اختصاص يافتن ابرو به چهره آدمى در حالى كه از جنس پوست و گوشت چهره نيست امّا جزئى از چهره است) و اين واژه بر خلاف واژه- عموم و تعميم و تعمّم- است. | |||
خاصان و ويژهگان انسان نيز كسانى هستند كه با نوعى از جوانمردى و بخشش و كرامت بانسان وابسته مىشوند. | |||
خَاصَّة ضد عامّه است: خداى تعالى گويد: وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً- 25/ انفال) يعنى: بكله آن فتنه عموميت و فراگيرى خواهد داشت و عموم شما را در بر مىگيرد. | |||
فعل آن- خَصَّهُ بكذا و يَخُصُّهُ و اخْتَصَّهُ يَخْتَصُّهُ است، خداى تعالى فرمايد: | |||
يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ- 105/ بقره). | |||
خَصَاصُ البيت: شكاف و سوراخهاى خانه. | |||
خَصَاصَة- يعنى فقر و تنگدستى كه تعبيرى است از همان شكاف و روزنه خانه و سوراخهاى غربال كه بسته و مسدود نشده باشد و نيز به يارى و دوستى بىخللى كه يافت نمىشود تعبير شده است. | |||
و آيه وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ- 9/ حشر). | |||
يعنى: (با اينكه خويشتن بچيزهائى نياز دارند ديگران را بر خويش مقدّم دارند). | |||
بجاى- خصاصة- در آيه ممكن است- خصاص- بگويى باز در يك معنى است. | |||
الْخُصُ- خانه و اتاقى كه از نى يا شاخه درخت ساخته مىشود زيرا چنان اتاقى و خانهاى داراى (خصاصه) يعنى سوراخ و منفذ است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص: 605-604</ref> | |||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] | [[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] |
نسخهٔ ۱۲ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۳
مترادفات قرآنی گرسنگی
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «جوع»، «مسغبة»، «مخمصة»، «خصاصة».
مترادفات «گرسنگی» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
جوع | ریشه جوع | مشتقات جوع | |
مسغبة | ریشه سغب | مشتقات سغب | |
مخمصة | ریشه خمص | مشتقات خمص | |
خصاصة | ریشه خصص | مشتقات خصص |
معانی مترادفات قرآنی گرسنگی
«جوع»
الجُوع، احساس و دردى كه از خالى بودن معده از طعام و يا از گرسنگى به حيوان (ذى حيات و جاندار مىرسد).
مَجَاعَة- زمان قحطى.
رجل جَائِع و جَوْعَان- مردى كه زياد گرسنه است.
(از اين واژه در 5 آيه قرآن اشاره شده است: كه يكى از آنها آيه 155/ بقره است كه در باره انسانهاى خود ساخته و وارسته و از آزمايش و مشكلات بيرون آمده مىفرمايد: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ- كه در اين آيه بانسهاى طراز نوين و پايدارى كه براى هدف خدائى، و اللّه در برابر تمام مشكلات پايدارند مژده داده شده).[۱]
«مسغبة»
خداى تعالى گويد: (أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَة14/ بلد) كه از- سغب- يعنى گرسنگى با درد و رنج و يا گرسنگى با عطش و تشنگى و رنج گرفته شده.
سَغِبَ سَغَباً و سُغُوباً: كه اسمش.- سَاغِب و سَغْبَان- است، مثل عطشان (سغبان يعنى گرسنه و عطشان يعنى تشنه).[۲]
«مخمصة»
خداى تعالى گويد: فِي مَخْمَصَةٍ- 3/ مائده) يعنى در گرسنگى كه باعث كوچك شدن و ضعيف شدن شكمشان مىشود.
رجل خَامِص- مردى لاغر اندام.
أَخْمَصُ القدم- گودى كف پا براى اينكه پوستش ضعيف و نازك است.[۳]
«خصاصة»
التَّخْصِيص و الاخْتِصَاص و الخُصُوصِيَّة و التَّخَصُّص يعنى اختصاص يافتن و مربوط شدن جزئى از چيزى بآنچه كه در كلّى با آن چيز همسان نيست و مشاركت ندارد (مثل اختصاص يافتن ابرو به چهره آدمى در حالى كه از جنس پوست و گوشت چهره نيست امّا جزئى از چهره است) و اين واژه بر خلاف واژه- عموم و تعميم و تعمّم- است.
خاصان و ويژهگان انسان نيز كسانى هستند كه با نوعى از جوانمردى و بخشش و كرامت بانسان وابسته مىشوند.
خَاصَّة ضد عامّه است: خداى تعالى گويد: وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً- 25/ انفال) يعنى: بكله آن فتنه عموميت و فراگيرى خواهد داشت و عموم شما را در بر مىگيرد.
فعل آن- خَصَّهُ بكذا و يَخُصُّهُ و اخْتَصَّهُ يَخْتَصُّهُ است، خداى تعالى فرمايد:
يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ- 105/ بقره).
خَصَاصُ البيت: شكاف و سوراخهاى خانه.
خَصَاصَة- يعنى فقر و تنگدستى كه تعبيرى است از همان شكاف و روزنه خانه و سوراخهاى غربال كه بسته و مسدود نشده باشد و نيز به يارى و دوستى بىخللى كه يافت نمىشود تعبير شده است.
و آيه وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ- 9/ حشر).
يعنى: (با اينكه خويشتن بچيزهائى نياز دارند ديگران را بر خويش مقدّم دارند).
بجاى- خصاصة- در آيه ممكن است- خصاص- بگويى باز در يك معنى است.
الْخُصُ- خانه و اتاقى كه از نى يا شاخه درخت ساخته مىشود زيرا چنان اتاقى و خانهاى داراى (خصاصه) يعنى سوراخ و منفذ است.[۴]