پوسیده (مترادف): تفاوت میان نسخهها
(←«بلی») |
جز (Shojaei صفحهٔ صحبت کردن (مترادف) را به پوسیده (مترادف) منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۲ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۴
مترادفات قرآنی صحبت کردن
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «بلی»، «وَهِیَ»، «رمَّ»، «رفث»، «نَخَرَ».
مترادفات «صحبت کردن» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
بلی | ریشه بلو | مشتقات بلو | |
وَهِیَ | ریشه وهی | مشتقات وهی | |
رمَّ | ریشه رمم | مشتقات رمم | |
رفث | ریشه رفث | مشتقات رفث | |
نَخَرَ | ریشه نخر | مشتقات نخر |
معانی مترادفات قرآنی صحبت کردن
«بلی»
كهنه شد، مىگويند: بَلِيَ الثّوب بَلًى و بَلَاء يعنى آن جامه و لباس كهنه شد،بكسى كه سفر كرده است مىگويند- بَلَاهُ سَفَرٌ- يعنى مسافرت او را خسته و فرسوده كرد. (يعنى أَبْلَاهُ السّفرُ).
و بَلَوْتُهُ- او را آزمودم، مثل اينست كه از زيادى آزمايش خستهاش كردم و آيه بعد اينطور خوانده شده (هُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ- 30/ يونس) يعنى حقيقت كار هر نفسى و هر كسى را مىشناسيم و لذا گفته مىشود- أَبْلَيْتُ فلانا- يعنى- اختبرته- او را آزمودم و با آزمايش باو آگاهى يافتم و گفته مىشود غم و اندوه نيز- بَلَاء- ناميده شده، از آن جهت كه جسم را فرسايش مىدهد، خداى تعالى گويد:
(وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ- 49/ بقره) و (وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ- 155/ بقره) و إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ- 106/ صافات). تكليف هم از جهاتى به- بلاء- تعبير شده است:
اوّل- اينكه تمام تكاليف به گونهاى براى تن و جسم سخت و مشكل است از اينجهت نوعى- بلاء هستند.
دوّم- اينكه تكليف، آزمونهائى است و لذا خداى عزّ و جلّ فرمود: (إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ- 106/ صافات). تكليف، هم از جهاتى به- بلاء- تعبير شده است:
اوّل- اينكه تمام تكاليف به گونهاى براى تن و جسم سخت و مشكل است از اينجهت نوعى- بلاء هستند.
دوّم- اينكه تكليف، آزمونهائى است و لذا خداى عزّ و جلّ فرمود: (وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرِينَ- 31/ محمّد) (ناپايداران و كوشندگانتان را در آزمايشات و ابتلائات باز شناسيم).
سوّم- اينكه آزمون خداى تعالى از بندگان گاهى با مسرّت و سرورست تا سپاس گزارند و شكر كننده و گاهى نيز با ضررها و زيانهاست تا پايدارى و صبر پيشه كنند پس محنت و منحت يعنى زحمت و رحمت، يا كوشش با رنج و كشش با بخشش، همگى آزمون و بلاء است.
پس رنج و محنت صبر، افزونتر از بخشش شكر آفرين است ولى قيام كردن بر حقّ شكر گزارى و از اينروى در آسايش بودن و نعمت داشتن بلائى و آزمايشى است بس بزرگتر، لذا عمر گفت
«بُلِينَا بالضّرّاء فصبرنا و بُلِينَا بالسّرّاء فلم نصبر».
(به سختىها مبتلا شديم صبر كرديم ولى با شاديها آزمايش شديم پايدار نبوديم و صبر نكرديم).
و لذا امير المؤمنين (ع) مىفرمايد:
(من وسّع عليه دنياه فلم يعلم أنّه قد مكر به فهو مخدوع عن عقله).
(كسى كه دنيايش بر او فراخ و پر نعمت شد، و نفهميد كه آنها او را مىفريبند او بخدعه و فريب عقلش دچار شده است).
و خداى فرموده: (وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً- 35/ انبياء) و (وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً- 17/ انفال) و خداى عزّ و جلّ فرمود: (وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ- 49/ بقره) (در باره بنى اسرائيل است) و اين معنى در آيه اخير بد و امر بر مىگردد يا بسوى محنت و سختى كه گفت (يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ- 49/ بقره) و يا به نعمت و لطفى كه باعث نجاتشان شده، و همچنين فرمود (وَ آتَيْناهُمْ مِنَ الْآياتِ ما فِيهِ بَلؤُا مُبِينٌ- 33/ دخان) كه به هر دو امر اشاره مىكند، چنانكه قرآنش را وصف كرد و گفت (قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ- 44/ فصّلت).
وقتى كه گفته مىشود- ابْتَلَى فلان كذا و أَبْلَاهُ- اين ابتلاء متضمّن دو امر است:
اوّل- اينكه شناختن حال او بخودش و آگاهى بر آنچه را كه نمىداند و برايش مجهول است.
دوّم- ظهور و نماياندن خوبى يا بدى و يا نيكوكارى و زشتكاريش. چه بسا كه در آزمايش يكى از اين دو موضوع يا تنها يكى از آنها مورد نظر باشد پس اگر در باره آزمون خداى گفته شود- بَلَا كذا أو أَبْلَاهُ- او را آزمايش كرد يا مبتلا كرد، مقصود از آن چيزى نيست مگر ظهور و نمايان شدن نيكى و زشتى او بدون اينكه شناختن حال يا آگاهى به نادانستههاى كارش در ميان باشد، زيرا خداوند علّام الغيوب است.
و بر اين معنى فرمايد: (وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَ- 124/ بقره) (خداوند ابراهيم (ع) را با سخنانى و فرمانى چند بيازمود و آن را فرو نگذاشت و به إتمام رساند و گفت من ترا براى مردم پيشواى در دين قرار دادم او گفت آيا از فرزندان من هم، خداوند گفت عهد من در دين به ستمكاران نمىرسد كه- أتمّهنّ- در آيه امامت ابراهيم (ع) پس از پيامبرى است).
أَبْلَيْتُ فلانا يمينا- در وقتى بكار مىرود كه كسى را با سوگند بيازمائى و او را در معرض آن قرار دهى. بَلَى، پاسخى است براى ردّ كردن سخن منفى، مانند آيه (وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ- 80/ بقره) (بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً- 81/ بقره) (يعنى آرى، كسيكه گناه مىكند، و گناهش بر او چيره شود دوزخى است.
يا اينكه بَلَى در جواب سؤال و پرسشى است كه در معنى نزديك به سخن منفى است مثل آيه (أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟ قالُوا بَلى- 172/ اعراف) يعنى (بلى پروردگار مائى) نبودن را ردّ مىكند ولى واژه- نعم- در پاسخ استفهام مثبت و مجرّد است مانند (فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا؟ قالُوا نَعَمْ- 28/ نحل) (آيا وعده خدايتان را حقّ يافتيد، گفتند آرى) كه در اين مورد گفتن- بلى- صحيح نيست.
امّا اگر گفته شود ما عندى شيء- و تو بگويى- بلى- در آن صورت سخن او را رد كردهاى يعنى چيزى نزد تو هست، امّا اگر بگوئى- نعم- سخن او را اقرار و تأكيد كردهاى، يعنى كه نيست.
خداى تعالى گويد: (فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ، بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ- 28/ نحل) و (قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ- 3/ سباء) و (وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا بَلى- 71/ زمر) و (قالُوا أَ وَ لَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا بَلى- 50/ غافر).[۱]
«وَهِیَ»
وَهْي پارگى و شكاف در چرم و يا لباس و مانند اينها ميگويند- وَهَتْ عزالى السحاب بمائها- ابرها بوسيله باران از هم جدا شدند. در آيه گفت: وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ واهِيَةٌ- الحاقه/ 16 هر چيزى كه رابطه اجزايش از هم گسسته شود ميگويند- فقد وَهِيَ.[۲]