ستاره (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

از قرآن پدیا
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی ستاره== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «نجم»، «کواکب»، «کنّس». ==مترادفات «ستاره» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |نجم |ریشه نجم |نجم (واژگان)|مشتقات نج...» ایجاد کرد)
 
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==مترادفات قرآنی ستاره==
==مترادفات قرآنی ستاره==
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «نجم»، «کواکب»، «کنّس».
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «نجم»، «کواکب».


==مترادفات «ستاره» در قرآن==
==مترادفات «ستاره» در قرآن==
خط ۱۳: خط ۱۳:
|[[نجم (ریشه)|ریشه نجم]]
|[[نجم (ریشه)|ریشه نجم]]
|[[نجم (واژگان)|مشتقات نجم]]
|[[نجم (واژگان)|مشتقات نجم]]
|
|{{AFRAME|Surah=16|Ayah=16}}
|-
|-
|کواکب
|کواکب
|[[کوکب (ریشه)|ریشه کوکب]]
|[[کوکب (ریشه)|ریشه کوکب]]
|[[کوکب (واژگان)|مشتقات کوکب]]
|[[کوکب (واژگان)|مشتقات کوکب]]
|
|{{AFRAME|Surah=37|Ayah=6}}
|-
|کنّس
|[[کنس (ریشه)|ریشه کنس]]
|[[کنس (واژگان)|مشتقات کنس]]
|
|}
|}


خط ۲۹: خط ۲۴:


=== «نجم» ===
=== «نجم» ===
اصل‏ نَجْم‏- همان ستاره است كه طلوع ميكند جمعش‏ نُجُوم‏- و نَجَمَ‏ بتدريج طلوع كرد، پس واژه نجم- گاهى اسم است و گاهى مصدر نُجُوم‏- هم گاهى مثل قلوب- اسم است و گاهى مثل طلوع و غروب، مصدر است و ظاهر شدن گياه و فكر و انديشه هم به نجم- تشبيه شده است مثل‏ نَجَمَ‏ النبتُ- گياه ظاهر شد و نَجَمَ‏ الْقَرْنُ- شاخ ظاهر شد- نَجَمَ‏ لى راى‏ نَجْماً و نُجُوماً- فكر و انديشه‏اى برايم ظاهر شد نَجَمَ‏ فلان- او عصيان ورزيد و- نَجَّمْتُ‏ المالَ عليه- مالش را توزيع كردم گوئى كه برخود فرض كرده‏اى كه با طلوع هر ستاره‏اى قسمتى از آن مال را تقسيم كنى و سپس در هر رد كردن و دفع كردن با هر چيز اين واژه بكار ميرود، خداى‏ تعالى گفت:
وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ‏- النحل/ 16 و آيه‏ فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي‏ النُّجُومِ‏- الصافات/ 88 يعنى در علم نجوم و ستاره‏شناسى در ستارگان تأمل كرد. و آيه:
وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏- النجم/ 1 كه منظور كواكب- است زيرا با عبارت هوى- ذكر شده است، براى نجم لفظ طلوع دلالت بر پيدايش آن در آسمان دارد و براى كوكب- ظهور كامل و حركت و فرود آمدن بكار ميرود.
گفته شد مقصود از نَجْم‏ ستاره ثرياست زيرا اعراب وقتى كه لفظ نجم را بطور مطلق بكار ميبرند مقصودشان ستاره ثرياست مثل ضرب المثل- طلع النجم قديه، و ابتغى الراعى سكيّة- (ستاره و نجم بكوچكى ظاهر شد و چوپان هم هميان از براى آب و شير بدست گرفت).
گفته‏اند در آيه آخر از نامبردن‏ نَجْم‏ اراده نزول تدريجى قرآن در مدت 23 سال به رسول اللّه دارد و لذا فرمود:
فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ‏ الواقعه/ 75 كه به دو صورت تفسير شده است، (يكى نزول و موقعيّت آيات قرآن و ديگر موقعيت عظيم و شگفت ديگر ستارگان در فضاى آسمانها) تَنَجُّم‏- حكم و نظر در باره ستارگان دادن.
وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ‏ الرحمن/ 6 نَجْم‏- گياه بدون ساقه است كه گفته‏اند منظور كواكب است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 288-286</ref>


=== «کواکب» ===
=== «کواکب» ===
 
ستاره. فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ‏ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَباً انعام: 76. چون شب او را فرا گرفت ستاره‏اى ديد، جمع آن كواكب است‏ إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ‏ صافات: 6. ما آسمان نزديكتر را با زينتى كه ستارگان باشند زينت كرده‏ايم. در «سماء» توضيح داده شده كه ظاهرا مراد از «السماء الدنيا» آسمان منظومه شمسى است و كواكب ستارگان همان منظومه است و در «رجم» و «صبح» گذشت كه كواكب غير از مصابيح است و آيه‏ إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ. وَ إِذَا الْكَواكِبُ‏ انْتَثَرَتْ‏ انفطار: 1 و 2. در از بين رفتن كواكب صريح است.<ref>قاموس قرآن، ج‏6، ص: 169-168</ref>.
=== «کنّس» ===


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۳۸

مترادفات قرآنی ستاره

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «نجم»، «کواکب».

مترادفات «ستاره» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
نجم ریشه نجم مشتقات نجم
وَعَلَٰمَٰتٍ وَبِٱلنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ
کواکب ریشه کوکب مشتقات کوکب
إِنَّا زَيَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنْيَا بِزِينَةٍ ٱلْكَوَاكِبِ

معانی مترادفات قرآنی ستاره

«نجم»

اصل‏ نَجْم‏- همان ستاره است كه طلوع ميكند جمعش‏ نُجُوم‏- و نَجَمَ‏ بتدريج طلوع كرد، پس واژه نجم- گاهى اسم است و گاهى مصدر نُجُوم‏- هم گاهى مثل قلوب- اسم است و گاهى مثل طلوع و غروب، مصدر است و ظاهر شدن گياه و فكر و انديشه هم به نجم- تشبيه شده است مثل‏ نَجَمَ‏ النبتُ- گياه ظاهر شد و نَجَمَ‏ الْقَرْنُ- شاخ ظاهر شد- نَجَمَ‏ لى راى‏ نَجْماً و نُجُوماً- فكر و انديشه‏اى برايم ظاهر شد نَجَمَ‏ فلان- او عصيان ورزيد و- نَجَّمْتُ‏ المالَ عليه- مالش را توزيع كردم گوئى كه برخود فرض كرده‏اى كه با طلوع هر ستاره‏اى قسمتى از آن مال را تقسيم كنى و سپس در هر رد كردن و دفع كردن با هر چيز اين واژه بكار ميرود، خداى‏ تعالى گفت:

وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ‏- النحل/ 16 و آيه‏ فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي‏ النُّجُومِ‏- الصافات/ 88 يعنى در علم نجوم و ستاره‏شناسى در ستارگان تأمل كرد. و آيه:

وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏- النجم/ 1 كه منظور كواكب- است زيرا با عبارت هوى- ذكر شده است، براى نجم لفظ طلوع دلالت بر پيدايش آن در آسمان دارد و براى كوكب- ظهور كامل و حركت و فرود آمدن بكار ميرود.

گفته شد مقصود از نَجْم‏ ستاره ثرياست زيرا اعراب وقتى كه لفظ نجم را بطور مطلق بكار ميبرند مقصودشان ستاره ثرياست مثل ضرب المثل- طلع النجم قديه، و ابتغى الراعى سكيّة- (ستاره و نجم بكوچكى ظاهر شد و چوپان هم هميان از براى آب و شير بدست گرفت).

گفته‏اند در آيه آخر از نامبردن‏ نَجْم‏ اراده نزول تدريجى قرآن در مدت 23 سال به رسول اللّه دارد و لذا فرمود:

فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ‏ الواقعه/ 75 كه به دو صورت تفسير شده است، (يكى نزول و موقعيّت آيات قرآن و ديگر موقعيت عظيم و شگفت ديگر ستارگان در فضاى آسمانها) تَنَجُّم‏- حكم و نظر در باره ستارگان دادن.

وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ‏ الرحمن/ 6 نَجْم‏- گياه بدون ساقه است كه گفته‏اند منظور كواكب است.[۱]

«کواکب»

ستاره. فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ‏ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَباً انعام: 76. چون شب او را فرا گرفت ستاره‏اى ديد، جمع آن كواكب است‏ إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ‏ صافات: 6. ما آسمان نزديكتر را با زينتى كه ستارگان باشند زينت كرده‏ايم. در «سماء» توضيح داده شده كه ظاهرا مراد از «السماء الدنيا» آسمان منظومه شمسى است و كواكب ستارگان همان منظومه است و در «رجم» و «صبح» گذشت كه كواكب غير از مصابيح است و آيه‏ إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ. وَ إِذَا الْكَواكِبُ‏ انْتَثَرَتْ‏ انفطار: 1 و 2. در از بين رفتن كواكب صريح است.[۲].

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 288-286
  2. قاموس قرآن، ج‏6، ص: 169-168