پیشانی (مترادف): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «== مترادفات قرآنی ؟ == مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ». == مترادفات «» در قرآن == {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- | |ریشه ؟ |مشتقات ؟ | |- | |ریشه ؟ |هون (...» ایجاد کرد) |
(←«جبین») |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== مترادفات قرآنی | == مترادفات قرآنی پیشانی == | ||
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از | مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «جبین»، «جبه»، «ناصیة». | ||
== مترادفات | == مترادفات «پیشانی» در قرآن == | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|+ | |+ | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
!نمونه آیات | !نمونه آیات | ||
|- | |- | ||
| | |جبین | ||
|[[ | |[[جبن (ریشه)|ریشه جبن]] | ||
|[[ | |[[جبن (واژگان)|مشتقات جبن]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=37|Ayah=103}} | ||
|- | |- | ||
| | |جبه | ||
|[[ | |[[جبه (ریشه)|ریشه جبه]] | ||
|[[ | |[[جبه (واژگان)|مشتقات جبه]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=9|Ayah=35}} | ||
|- | |- | ||
| | |ناصیة | ||
| | |[[نصی (ریشه)|ریشه نصی]] | ||
| | |[[نصی (واژگان)|مشتقات نصی]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=55|Ayah=41}} | ||
|} | |} | ||
== معانی مترادفات قرآنی | == معانی مترادفات قرآنی پیشانی== | ||
=== «جبین» === | |||
خداى تعالى گويد: (وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ- 103/ صافات)- جَبِينَان، يعنى دو طرف پيشانى، جُبْن- يعنى ترس و ضعف قلب و دل از چيزى كه براستى بايستى بر آن تسلّط داشت و نيرومند بود، رجل جَبَان و امرأة جبان- در مذكّر و مؤنّث هر دو- جبان- بكار مىرود. | |||
أَجْبَنْتُهُ- او را زبون و ترسو ديدم و بر جبن و ضعفش حكم كردم. | |||
جُبْن- يعنى پنير. | |||
تَجَبَّنَ اللّبن- شير تبديل به پنير شد.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص: 379</ref> | |||
=== «جبه» === | |||
جَبْهَة- يعنى پيشانى و موضع سجود، خداى تعالى گويد: (فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُم35/ توبه). | |||
جَبْهَة- ستارهاى است كه در آسمان كه به- أسد- مشهور است- تصوّر اينست كه بر اندام فلك چون پيشانى است. | |||
جَبْهَةُ القوم- بزرگ ملّت. | |||
جبهة النّاس- يعنى جامعه، همانطور كه بزرگان ملّت را وجوه مردم ناميدهاند، از پيامبر (ص) روايت شده است كه: (ليس فى الجَبْهَة صدقة). يعنى در خيل و ستوران زكوة نيست. (جبهه در معنى خيل و ستوران و اسم جمع است و مفرد ندارد).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص: 380</ref> | |||
=== «ناصیة» === | |||
نَاصِيَة- رستنگاه موى جلو سر- كه بصورت افعال- نَصَوْتُ- انْتَصَيْتُهُ و نَاصَيْتُهُ بكار ميرود يعنى موى پيشانى و جلو سرش را گرفتم. در آيه گفت: | |||
ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها- هود/ 56 يعنى (زمام وجودى هر جنبنده بدست مشيّت اوست و او تمكن از آنها دارد) گفت:لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ- العلق/ 15 حديثى از عايشه (رض) هست كه «ما لكم تَنْصُونَ مَيِّتَكُمْ». يعنى چرا مردهها را با جلو سر ميكشيد. فلان نَاصِيَةُ قومِهِ- او چشم و سر آن گروه است يعنى رئيس آنهاست- انْتَصَى الشعرُ- موى سرش بلند شد. بهترين جاى چراگاه را هم- نَصْي ميگويند. | |||
فلانٌ نَصْيَةُ قومٍ- او بهترين آنهاست كه بهمان چراگاه خوب تشبيه شده است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص: 351-350</ref> | |||
== ارجاعات == | == ارجاعات == | ||
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] | [[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۲
مترادفات قرآنی پیشانی
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «جبین»، «جبه»، «ناصیة».
مترادفات «پیشانی» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
جبین | ریشه جبن | مشتقات جبن | فَلَمَّآ أَسْلَمَا وَتَلَّهُۥ لِلْجَبِينِ
|
جبه | ریشه جبه | مشتقات جبه | يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنفُسِكُمْ فَذُوقُوا۟ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ
|
ناصیة | ریشه نصی | مشتقات نصی | يُعْرَفُ ٱلْمُجْرِمُونَ بِسِيمَٰهُمْ فَيُؤْخَذُ بِٱلنَّوَٰصِى وَٱلْأَقْدَامِ
|
معانی مترادفات قرآنی پیشانی
«جبین»
خداى تعالى گويد: (وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ- 103/ صافات)- جَبِينَان، يعنى دو طرف پيشانى، جُبْن- يعنى ترس و ضعف قلب و دل از چيزى كه براستى بايستى بر آن تسلّط داشت و نيرومند بود، رجل جَبَان و امرأة جبان- در مذكّر و مؤنّث هر دو- جبان- بكار مىرود.
أَجْبَنْتُهُ- او را زبون و ترسو ديدم و بر جبن و ضعفش حكم كردم.
جُبْن- يعنى پنير.
تَجَبَّنَ اللّبن- شير تبديل به پنير شد.[۱]
«جبه»
جَبْهَة- يعنى پيشانى و موضع سجود، خداى تعالى گويد: (فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُم35/ توبه).
جَبْهَة- ستارهاى است كه در آسمان كه به- أسد- مشهور است- تصوّر اينست كه بر اندام فلك چون پيشانى است.
جَبْهَةُ القوم- بزرگ ملّت.
جبهة النّاس- يعنى جامعه، همانطور كه بزرگان ملّت را وجوه مردم ناميدهاند، از پيامبر (ص) روايت شده است كه: (ليس فى الجَبْهَة صدقة). يعنى در خيل و ستوران زكوة نيست. (جبهه در معنى خيل و ستوران و اسم جمع است و مفرد ندارد).[۲]
«ناصیة»
نَاصِيَة- رستنگاه موى جلو سر- كه بصورت افعال- نَصَوْتُ- انْتَصَيْتُهُ و نَاصَيْتُهُ بكار ميرود يعنى موى پيشانى و جلو سرش را گرفتم. در آيه گفت:
ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها- هود/ 56 يعنى (زمام وجودى هر جنبنده بدست مشيّت اوست و او تمكن از آنها دارد) گفت:لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ- العلق/ 15 حديثى از عايشه (رض) هست كه «ما لكم تَنْصُونَ مَيِّتَكُمْ». يعنى چرا مردهها را با جلو سر ميكشيد. فلان نَاصِيَةُ قومِهِ- او چشم و سر آن گروه است يعنى رئيس آنهاست- انْتَصَى الشعرُ- موى سرش بلند شد. بهترين جاى چراگاه را هم- نَصْي ميگويند.
فلانٌ نَصْيَةُ قومٍ- او بهترين آنهاست كه بهمان چراگاه خوب تشبيه شده است.[۳]