قضی (ریشه)
ریشه «قضی» (QḌY)؛ بریدن، قضاء و حکم کردن، تمام کردن. این ریشه در معانی گوناگونش 63 بار در قرآن کریم بهکار رفته است.
معنای لغوی
قضاء: قضاء در اصل بمعنى فيصله دادن بامر است قولى باشد يا فعلى از خدا باشد يا از بشر (راغب).
اين لفظ در قرآن مجيد در چندين معنا بكار رفته كه هر يك نوعى فيصله دادن و تمام كردن است:
1- اراده. مثل وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ بقره: 117. در آيه ديگر بجاى «قضى» اراده آمده است إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ يس: 82.
2- حكم و الزام. مثل وَ قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ اسراء: 23. پروردگار تو حكم كرده كه جز او را نپرستيد.
3- اعلام و خبر دادن. مثل وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ ... اسراء: 4. به بنى اسرائيل در كتاب اعلام كرديم كه حتما حتما دو بار در زمين افساد خواهيد كرد. وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ ... حجر: 66. بلوط عليه السّلام آنكار را اعلام كرديم.
4- تمام كردن. مثل فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ ... قصص: 29. چون موسى مدت را تمام كرد و با اهلش براه افتاد ...
5- فعل. مثل فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ طه: 72. بكن هر چه ميكنى. فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قصص: 15. گفتهاند «قضى عليه» يعنى مرگ را بر او وارد كرد و او را كشت (قاموس قرآن، ج6، 18).
ساختهای صرفی در قرآن
قَضَیَ (فعل مجرد): 59 بار
قاضی (اسم فاعل): 2 بار
مَقضِیّ (اسم مفعول): 2 بار
ریشهشناسی
زبان | لفظ | لفظ با آوانویسی عربی | معنای انگلیسی | معنای فارسی | توضیح | منبع |
قرآن | قَضَیَ | قَضَیَ | قَضَیَ | قضاء: قضاء در اصل بمعنى فيصله دادن بامر است قولى باشد يا فعلى از خدا باشد يا از بشر (راغب) طبرسى ذيل آيه 117 بقره فرموده: قضا و حكم نظير هماند و اصل آن بمعنى فيصله دادن و محكم كردن شىء است: | قاموس قرآن، ج6، ص: 17 | |
آفروآسیایی | *ḳVĉ̣- | قض | cut, pierce, break | بریدن، سوراخ کردن، شکستن | ||
سامی | *ḳVyVṣ̂- | قیض | 'break, split' | "شکستن، تقسیم کردن" | ||
عربی | qyḍ | قیض |