صلح (ریشه): تفاوت میان نسخهها
جز (Tabasi صفحهٔ صلح را به صلح (ریشه) منتقل کرد) |
|
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۲ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۲
ریشه «صلح» (ṢLḤ)؛ صلاح در مقابل فساد و تباهی است. در زبانهای سامی، این ریشه معنای پیشرفت کردن و موفق شدن را نیز دارد. این ماده 180 مرتبه در قرآن کریم بهکار رفته است.
معنای لغوی
راغب اصفهانی در معنای لغوی ماده «صلح» می نويسد: صلاح ضد فساد است و اين دو در بيشتر موارد در خصوص افعال به كار می روند. صلاح در قرآن كريم گاه درمقابل «فساد» و گاه در مقابل «سيئه» به كار رفته است (راغب اصفهانی، ۱۹۹۸م، ص ۲۸۹). ابن منظور نيز صلاح را در لغت ضد فساد دانسته است (ابنمنظور،۱۴۰۵ق، ج ۲، ص ۵۱۶).
مصطفوی، صاحب كتاب التحقيق فی كلمات القرآن در اين باره می گويد: معنای ريشه ای و اصلی اين واژه، سلامت از فساد و تباهی است. صلاح ضد فساد است. صلاح درباره ی ذات، رأی يا عمل به كار می رود؛ لكن بيشتر در عمل كاربرد دارد. (مصطفوی، ۱۳۶۰ش، ص ۳۰۷)[۱].
در مورد واژه «صالح»، با تدبر در آيات مرتبط با موضوع چنين به نظر میرسد كه واژهی صالح در همان معنای لغوی خود بهكار رفته است. شاهد اين ادعا آيات ذيل است كه در آن به روشنی تقابل اصلاح با افساد مشاهده میشود: «الذين يفسدون فی الأرض و لا يصلحون» كسانی كه در زمين تباهی میكنند و به اصلاح(امور) نمیپردازند. همچنين آيهی «و أصلح و لا تتبع سبيل المفسدين» و اصلاح كن و از راه تبهكاران پيروی مكن[۲].
ساختهای صرفی
صَلَحَ (فعل مجرد)
صالِح (اسم فاعل)
صالِح (نام پیامبر قوم ثمود)
صُلح (مصدر)
أصلحَ (باب إفعال)
إصلاح (مصدر باب افعال)
مُصلح (اسم فاعل)
ریشهشناسی
زبان | واژه | معنا | ارجاع |
عبری | צָלַח | 1. هجوم بردن (rush)
2. پیشرفت کردن، کامیاب شدن (advance, prosper) |
Gesenius, 852 |
آرامی | צָלַח
צְלַח |
1. شکافتن، عبور کردن از میان (split, pass through)
2. موفق شدن، کامیاب شدن (succeed, prosper) |
Jastrow, 1283 |
آرامی رسمی | Pa’el. ṣlḥ | بریدن، جدا کردن | Hoftijzer, 967 |
سریانی | ܨܠܚ | 1. شکافتن چوب، شکستن (cleave wood, crack)
2. کامیاب شدن، موفق شدن، خوب نتیجه دادن (prosper, succeed, turn out well) |
PayneSmith,479
Costaz, 302 Sokoloff, 1287 |
حبشی | ṣalḥa | شکستن از طول (break through) | Leslau, 555 |
سبائی | ṣlḥ
hṣlḥ |
اصلاح، در خیر و نعمت قرار دادن (give prosperity)،
در وضعیت خوب قرار دادن |
Beeston, 142 |
عربی | صَلَحَ
صُلح |
در وضع و حال خوب بودن، نیک بودن، راست بودن.
صلح و آشتی |
مشکور، 1/490
Zammit, 256 |
منابع
ایکنا
نرمافزار جامعالتفاسیر