ضحی (ریشه): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''ریشه «ضحی»''' (ḌḤY)؛ روشنی، درخشندگی و وضوح آفتاب. این ریشه 7 بار در قرآن کریم آمده است. == معنای لغوی == ضحى: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» شمس: 1. ضحى انتشار نور آفتاب و گسترش شعاع آن است. چنانكه راغب و ديگران گفتهاند در صحاح و اقرب گفته. ضحوه بعد از ط...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ریشه «ضحی»''' (ḌḤY)؛ | '''ریشه «ضحی»''' (ḌḤY)؛ روشنی و درخشندگی آفتاب. این ریشه 7 بار در قرآن کریم آمده است. | ||
== معنای لغوی == | == معنای لغوی == |
نسخهٔ ۱۹ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۶
ریشه «ضحی» (ḌḤY)؛ روشنی و درخشندگی آفتاب. این ریشه 7 بار در قرآن کریم آمده است.
معنای لغوی
ضحى: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» شمس: 1. ضحى انتشار نور آفتاب و گسترش شعاع آن است. چنانكه راغب و ديگران گفتهاند در صحاح و اقرب گفته. ضحوه بعد از طلوع خورشيد و پس از آن ضحى است. قسم بآفتاب و قسم بگسترش شعاع آن.
در آيات «أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا ضُحًى وَ هُمْ يَلْعَبُونَ» اعراف: 98. «قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» طه: 59. «وَ الضُّحى. وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى» ضحى: 1 و 2. وقت را ضحى گفته بمناسبت گسترش نور خورشيد. يعنى عذاب ما آنها را در وقت گسترش روز آنگاه كه مشغول كاراند دريابد (قاموس قرآن، ج4، ص174).
ساختهای صرفی در قرآن
ضَحَیَ (فعل مجرد): 1 بار
ضُحَی (اسم): 6 بار
ریشهشناسی
زبان | لفظ | لفظ با آوانویسی عربی | معنای انگلیسی | معنای فارسی | توضیح | منبع |
قرآن | ضَحَیَ | ضَحَیَ | ضَحَیَ | ضحى: انتشار نور آفتاب- «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» شمس: 1 | قاموس قرآن ؛ ج4 ؛ ص174 | |
آفروآسیایی | ||||||
آفروآسیایی | ||||||
سامی | *ṣ̂uḥay- | ضحی | sun | آفتاب | ||
سامی | *wṣ̂ḥ | وضح | be clear, bright | واضح بودن، روشن بودن | ||
عبری | (?) ṣaḥ | صَح | 'shimmering (hot air), gleaming, shiny', prob. <*ṣḥ | «درخشنده (هوای گرم)، درخشان، براق» | ||
گعز | ḍäḥay | ضَحَی | ||||
عربی | ḍuḥā, ḍiḥḥ- | ضُحَ\ ضِحح- | 'sun' | 'آفتاب' | ||
عربی | waḍaḥa | وَضَحَ | 'être manifeste, évident, clair', wāḍiḥ- 'clair, évident, manifeste; brillant, éclatant de blancheur ou de lumière', waḍaḥ- 'tout ce qui paraît, brille et se laisse voir distinctement; éclat de l'aurore ou de la lune qui paraît; tache blanche au front ou aux pieds d'un cheval; marqui imprimée sur la peau d'un cheval; canitie, cheveux blancs; lait; lèpre' (BK II 1553), mutawaḍḍiḥ | آشکار بودن، واضح، آشکار، درخشان، پر از سپیدی یا نور، هر چیزی که ظاهر می شود، می درخشد و به طور مشخص دیده می شود. روشنایی سپیده دم یا ماه که ظاهر می شود. لکه سفید روی پیشانی یا پای اسب؛ نشانی که روی پوست اسب مهر شده است. موهای سفید؛ شیر؛ جذام |